منوي اصلي آخرین مطالب نويسندگان |
دیار غربت
یامهدی
دعوا شده بود...... آقا امیرالمومنین(ع)رسید گفت: آقای قصاب بذار بره قصاب گفت: به تو ربطی نداره ودستشو برد بالا محکم گذاشت تو صورت حضرت علی (ع) آقا سرشو انداخت پایین ورفت. (زمان خلافت) مردم ریختند گفتند فهمیدی کی رو زدی؟ قصاب گفت: نه فضولی میکرد زدمش. گفتند: زدی توی گوش حضرت علی(ع) خلیفه مسلمین. قصاب ساتور را برداشت ودستشو قطع کرد و گفت دستی که بخوره توی صورت علی(ع) مال من نیست....... جیگرشو داری.. یه چیزی بهت بگم؟؟؟ امام زمان(عج) فرمودند: با هر گناهی که می کنی یه سیلی توی صورت من میزنی......
مهدی جان...........
یه عمر دعا میکردم آقا رو ببینم...فردای شب قدر بود...انگار دعاهایم بعد از چهل سال مستجاب شده بود...مردی در خانه را میزد...از پشت پنجره نگاه کردم...آره مولام بود...نگاهی به در و دیوار خونم کردم...سریع رفتم تابلو ها و عکس های ناجور رو برداشتم...وسایل ناجور رو جمع کردم و یه جا قایم کردم...ای وای سی دی های ناجور رو سریع شکستم و ریختم دور...دستگاه ماهواره رو هم قایم کردم...گوشی موبایلم هم خاموش کردم که یه وقت...یه نگاه دیگه به خونه کردم...فکر می کردم دیگه خونه آمادس...رفتم که در رو باز کنم و امام زمان خودم رو ببینم و دعوتشون کنم به خونمون...در رو که باز کردم دیدم آقا آخرین خونه کوچه رو هم در زده بود و نا امید از کوچه رفت...آره...همه مثل من داشتن خونه رو آماده میکردن...*هیچکس آماده دیدار آقا نبود...*و باز آقا مثل همیشه غریب ماند...و ما دعا میکنیم که آقا بیاید و همه کار می کنیم که نیاید...***فرض کن حضرت مهدی(عج)به توظاهرگردد:ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟خانه ات لایق اوهست که مهمان گردد؟لقمه ات درخور اوهست که نزدش ببری؟پول بی شبهه و سالم زهمه داراییت؟داری آن قدرکه یک هدیه برایش بخری؟حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟باچنین شرط که درحافظه دستی نبری!؟واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟می توان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟؟دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است عاشقی دردسری بود نمیدانستیمحاصلش خون جگری بود نمیدانستیمپرگرفتیم ولی باز به دام افتادیمشرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیمآسمان از تو خبر داشت ولی ما از توسهممان بی خبری بود نمیدانستیمآب و جاروی در خانه ما شاهد بوداز تو بر ما گذری بود نمیدانستیماینهمه چشم به راهی نگرانم کردهعاشقی دردسری بود نمیدانستیمتا ظهورت چقدر فاصله داریم آقاآه از جمعه ی بی تو گله داریم آقارفته بودی که بیایی چقدر طول کشیدعرض کردیم که نبودی سحر طول کشیدما برای خودمان اینهمه گفتیم بیانذر کردیم به پای تو بیافتیم بیاما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا؟نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیاتو طبیب دل غمدیده ی مایی آقاما که مردیم بیا پس تو کجایی آقامگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهیمگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهیاز به خود آمدن این قافله را گم کردیموای بر ما پسر فاطمه را گم کردیمدست برداری از این غیبت طولانی اگرمن به پای تو بریزم طلبی جامی دگراز تو دنبال تو بودن نکند سهم من است؟فقط از هجر سرودن نکند سهم من است؟من شب جمعه قرار تو دلم میخواهدصبح فرداش کنار تو دلم میخواهدبخدا منتظر آمدنت میمانیمپای این عشق اویس قرنت میمانیمتو دلت بیشتر از ما تب هجران داردسحر وصل همیشه شب هجران داردتا به اندازه ی شمعی که ز سر میسوزدپر پروانه به امید سحر میسوزدخیر از جمعه ندیدیم به ولعصر قسمبی تو ما طعنه شنیدیم به ولعصر قسم |
|||
![]() |